فرزند همسایه!

فرزند همسایه!

1396/1/12


تا به حال چقدر با فرزند خود صحبت کرده ایم و از آن نتیجه ای نگرفته ایم؟ چه تذکرات مهمی که داده شده اما تغییری در رفتار دیده نشده! و شاید سبب ناامیدی و یاس از تاثیر ما بر فرزندمان گشته است.

والدینی که سعی می کنند منطقی باشند، به زودی پی می برند که این کار تا چه اندازه می تواند دشوار و طاقت فرسا باشد. نوجوان در گفتگو با والدین خود غالبا مقاومت نشان می دهد، شاید آن ها تمایلی به نقش حمایتی پدر و مادر خود و دستورالعمل های آن ها ندارند، از اینکه کسی مرتب به آن ها تذکر بدهد فراری هستند. اگر کسی با دقت نظاره گر گفتگوی بین یک مادر و فرزندش باشد، با کمال تعجب متوجه خواهد شد که هر یک از آنها تا چه اندازه، کم به حرف های یکدیگر توجه می کنند. این گفتگو  از دو قسمت تشکیل شده: یکی انتقاد و دستورالعمل و طرف دیگر عدم پذیرش و دلیل تراشی!

برای آن که ارتباط ما با نوجوانمان نامفهوم نباشد، طرز تکلم روزمره ما کافی نیست، بلکه توجه به دو نکته ضروری به نظر می رسد:

  1. پیام ها نباید به حس احترام نوجوان لطمه بزند، همان گونه که نباید به حس احترام والدین لطمه بزند( مثل معروف در این موضوع تربیت فرزند همسایه است! گفته می شود در برخورد با خطای فرزند خود، او را فرزند همسایه خود در نظر بگیریم!)
  2. ابتدا بایستی به دنبال ایجاد یک فضای تفاهم باشیم و سپس پند و اندرز، راهنمایی و آموزش مطرح شود( البته در این گام نیز توجه به شیوه ی انتقال نظر، ضروری به نظر می رسد)

وقتی نوجوان در اوج احساسات شدید خود قرار دارد گوشش به کسی بدهکار نیست. او از ما می خواهد که درکش کنیم و بدون این که مجبور باشد، تمام تجربیات درونی اش را برایمان بازگو کند و مورد درک ما واقع شود. وقتی نوجوان در رابطه با اتفاقی صحبت می کند و یا درباره آن سوالاتی می پرسد، غالبا بهتر است که به خود آن حادثه نپردازیم، بلکه به رابطه مان با نوجوان که به آن اشاره می کند پاسخ دهیم و به احساساتی که به آن مربوط می شود بپردازیم. سعی کنیم درک جزئیاتی که ماورای تصور اوست را به رخ بکشیم.

دقت کنیم که ما فقط درباره اعمال آدم ها می توانیم قضاوت کنیم و بگوییم این عمل «خوب» است یا «بد»، و اجازه محکوم کردن احساساتی که در ذهن آن هاست را نداریم، چه احساسات نیکو و چه زشت! فراموش نکنیم که قدری از این احساسات میراث ژنتیکی ماست. ما قادر نیستیم احساسی را که در ما به وجود می آید انتخاب کنیم، اما می توانیم زمان و نحوه بروز احساسات را خودمان تعیین کنیم، با این شرط که از آن ها آگاه باشیم! و این نکته بسیار مهمی است و نوجوان در آگاهی از احساسات خود مشکل دارد. در برخورد با نوجوان خود مانند آینه، احساسات او را بدون تحریف منعکس کنیم.

« انگار خیلی عصبانی هستی!» و « نگران کار اون هستی؟!» و ...

او کم کم می آموزد که با احساس خود چگونه روبرو شود.